سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

دروازه‌ها‌ی خاطره را باز می‌کنم
در آسمان حافظه پرواز می‌کنم

فرصت برای گفتن مشروح عشق نیست
آن را به حدّ وسع تو ایجاز می‌کنم

ایمان اگر نیاوردت دل به دین عشق
در پیشگاه چشم تو اعجاز می‌کنم

آن راز را که رمز نهانخانه‌ی دل است
در محضر نگاه تو ابراز می‌کنم

بی‌شک خطاست مکث دلت در جواب عشق
این بار را به حال تو اغماض می‌کنم

محمد عابدینی
1388 


امروز برایت نمی‏ نویسم

امروز که نمی‏ نویسم به تو دل نبستم

امروز که نمی‏ نویسم تو دل بردی

امروز که نمی‏ نویسم پیش پای صبرم چاه نکندم

امروز که نمی‏ نویسم تو پای شکیباییم را شکستی

امروز که هنوز دست روزگار فردایش را نقاشی نکرده است

فردا که نمی‏ نویسم شاید تو خورشید آن نباشی

فردا که شاید تو مهتاب شب آن نباشی

نه

نمی‏ نویسم

بشکند دستم اگر بنویسم

بشکند پایم اگر قدم بگذارد به چنان فردایی

نمی‏ نویسم شاید

می‏ نویسم باید

می‏ نویسم فردا فقط تو باید بتابی

می‏ نویسم فردا فقط تو باید موج بزنی

می‏ نویسم فردا فقط تو باید باشی

فقط تو

تو که نمی‏ نویسم نقش فردایم را در فرش امروز تو بافته‏ ام

نمی‏ نویسم

فقط می‏ نشینم و چشم می‏ دوزم به تلاطم دریا

و همسفر با امواج پلک‏ هایت

راهی ملکوت چشم‏ های نیلگونت می‏ شوم

محمد عابدینی
17/5/1389


باز هم سلام یادت رفت

ناگهان از راه رسیدی

سر زده

سوار بر گردباد سرکش عشق

پنجره‏ ها را در هم کوبیدی

پرده‏ های حریر خیالم را در هوای خود پرواز دادی

و سراب قرارم را به باد دادی

محمد عابدینی
13389.5.12 


سلام به تو

تو که قایـم شده ای

پشت دیوار های بلند دلم

تو

تو که گم شده است

عطر مسکرت

در ازدحام نفس های مشتاقم

تو که دیگر حالا صدای پر زدنت

از همین نزدیکی ها به گوش می رسد

شاید از سمت مغرب سرزمین سینه ام

تو که ...

. . .

پس کجایی عزیز؟

دل مشرق آسمان نگاهم لک زده برای طلوع تو

و تو چه بی خیال

آن سوی رویا های نیلگون من

نشسته ای و انگشت عشق آلودت را

در آستانه ی دریای دلم می چرخانی و

می چرخانی و

سوره ی طوفان را برقلب متلاطم من نازل می کنی

و این طوفان چه می کند با دل من

و این صدا

صدای نرم قدم های تو

چه می کند با دل من

داری آهسته آهسته قدم بر می داری

صحن آرزو های مرا طی می کنی

و به ملکوت آسمان بارانی چشمان من هبوط می کنی

و من

با کوزه ای پر از تشنگی در دست

چشم به راه امواج غزلخوان چشم های راز آلود تو ام

محمد عابدینی
دوشنبه
شب نیمه ی شعبان
1432 هـ ق