سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

امروز برایت نمی‏ نویسم

امروز که نمی‏ نویسم به تو دل نبستم

امروز که نمی‏ نویسم تو دل بردی

امروز که نمی‏ نویسم پیش پای صبرم چاه نکندم

امروز که نمی‏ نویسم تو پای شکیباییم را شکستی

امروز که هنوز دست روزگار فردایش را نقاشی نکرده است

فردا که نمی‏ نویسم شاید تو خورشید آن نباشی

فردا که شاید تو مهتاب شب آن نباشی

نه

نمی‏ نویسم

بشکند دستم اگر بنویسم

بشکند پایم اگر قدم بگذارد به چنان فردایی

نمی‏ نویسم شاید

می‏ نویسم باید

می‏ نویسم فردا فقط تو باید بتابی

می‏ نویسم فردا فقط تو باید موج بزنی

می‏ نویسم فردا فقط تو باید باشی

فقط تو

تو که نمی‏ نویسم نقش فردایم را در فرش امروز تو بافته‏ ام

نمی‏ نویسم

فقط می‏ نشینم و چشم می‏ دوزم به تلاطم دریا

و همسفر با امواج پلک‏ هایت

راهی ملکوت چشم‏ های نیلگونت می‏ شوم

محمد عابدینی
17/5/1389