سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

ساعت سه تار و عقربه ها ساز می زنند
انگار سیب عمر مرا گاز می زنند

امشب دلم به گفتن یک شعر گرم بود
اما دریـغ، بستر من سخت نرم بود

در ابتدای مصرع اول ربود خواب
از چشم های گرم تغزل قرار و تاب

در بیت خواب قافیه با شب ردیف شد
به به چقدر مصـرع قبلی لطیف شد

پـایین کشید کرکره ی پلک را سپس
پرواز کرد مرغ نگاهم از این قفس

پرواز کرد تا دل مضمون متن ها
ایهام ها، کنایه زدن، عمق بطن ها

شاعر درست در دل رویای نیلگون
ناگاه بی مقدمه گردید سرنگون

ساعت چو روز های دگر روی زنگ بود
شاعر دو ساعتی پس از آن گیج و منگ بود

محمد عابدینی
1390.3.2