سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

 

مثلِ روز، آشکار و روشن بود
عاقبت، عشق قاتلِ من بود

شیخ، من را زیاد موعظه کرد
سخنش هم دقیق و متقن بود

دلم امّا هوای دیگر داشت
جاده، بی تابِ صبحِ رفتن بود

چنگ می زد به واژه ها مضمون
چارهِ کار، شعر گفتن بود

پا زدم در رکابِ اسبِ خیال
دشت، لبریزِ عطرِ سوسن بود

شعر هایم پر از تب و هیجان
مثلِ آهنگ ها متنتن بود

شعر، من را به سمتِ دریا برد
عشق، احساسِ موج بودن بود

دل به دریا زدم، دچار شدم
عشق، از جنس اشکِ یک زن بود

بر خلافِ تصوّراتِ عموم
عشق، بسیار پاک دامن بود

زیر شمشیرِ عشق فهمیدم
زخم، تاوانِ دل سپردن بود

...

آهِ ساحل گرفت و از دریا
قسمتِ موج، بازگشتن بود

محمّد عابدینی
1397/12/14