سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

محمد عابدینی

شاید برای تو هم پیش آمده باشد. در این روزگار هزار رنگ برای تو اتفاق هایی می افتد که آن ها را برای خودت نمی پسندی و روی آن ها نام شر می گزاری. اتفاق هایی هم می افتد که اتفاقا به دلت می نشینند و آن ها را برای خودت خیر می دانی. یا در نقطه ی مقابل اتفاق هایی هستند که در نظر تو خیر هستند و رخ دادنشان را خوب می دانی ولی رخ نمی دهند همین طور رخداد هایی هستند که اتفاق نمی افتند و تو وقتی متوجه می شوی خوشحال هم می شوی و آن ها را شری می دانی که از سرت رفع شده اند. خیلی آدم ها هم مثل تو هستند و همین طور فکر می کنند.

این طور که فکر کنی این دنیا در نظرت یک وقت هایی منظم و معقول جلوه می کند و البته خیلی وقت ها هم پریشان و بی نظم و نامعقول. گاهی همه چیز بر وفق مرادت هست و گاهی نیز همه چیز بر خلاف میل و مصلحت تو. آن وقت است که متوجه می شوی روی دیواره های سفال ایمان و اعتقادت ترکی پیدا شده به وسعت تردید هایت و آهسته آهسته رباور هایت دارد از آن نشت می کند.

وقتی می بینی در موقعیت نا خوش آیندی قرار گرفته ای و لابد خداوند هم دارد بی تفاوت نگاه می کند و تو را از آن شرایط تلخ نجات نمی دهد آرام آرام در دلت نسبت به وجود داشتن او تردید می کنی و با خودت می گویی اگر آن بالا بالا ها خدایی بود باید این شرایط را تغییر می داد و مشکلات و سختی ها را با یک اشاره بر طرف می کرد. یا آن وقت ها که دعا می کنی و می بینی که آن چه می خواستی را هنوز به دست نیاورده ای پیش خودت فکر می کنی لابد آن طرف خط ها کسی نیست و یا اگر هم هست بین این همه مخلوقات رنگ و وارنگ و ریز و درشت حواسیش به من نیست. من که در محاصره ی مشکلات یک گوشه نشسته ام و چشم امیدم به اوست.

اما من فکر می کنم تو دو چیز را نمی دانی و یا می دانی و فراموش کرده ای. اول این که تو خدایی داری که بر هر کاری تواناست و این خدای توانا از هر کسی حتی خودت به خودت مهربان تر و دلسوز تر است و همین خدای توانا و مهربان خودش خیر مطلق و سرچشمه ی همه ی خوبی هاست. ساده ترش می شود این که خداوند فقط خوبی است و هیچ بدی و زشتی ای به حریم پاک او راه ندارد.

پس هر زشتی و بدی ای هم که در دنیا دیده می شود از ناحیه ی خود ما انسان ها هست نه او که دریایی خیر و خوبی است. دوم این که همین خدای خوب و توانا و مهربان در کتاب آسمانی خودش فرموده چه بسا پیش بیاید که انسان های ظاهر بین از یک چیزی خوششان بیاید در حالی که آن چیز در حقیقت برای آن ها شر است و همچنین چه بسا که همان انسان ها از چیزی بدشان بیاید حال آن که آن چیز خیر آ« هاست و در واقع به نفعشان است.

درست مثل کودکی که به خاطر نا آگاهی اش گاهی به چیز هایی دل می بندد و از پدر و مادرش طلب می کند که به هیچ عنوانی برای او مفید نیست و بلکه به زیان او هم هست و لابد چقدر هم از والدینش دلخور می شود و به مهربانی آن ها شک می کند وقتی می بیند خواسته اش را اجابت نکرده اند. و همین طور وقتی که از چیزی که به نفع اوست بیزار است و والدینش به او اجبار می کنند. حال و روز ما انسان هایی که دانش های محدودی داریم هم شبیه احوال همین کودک است. پس هر چیزی که تو برای خودت خوب می دانی و خیر خود را در آن می بینی ضرورتا خیر تو نیست و همین طور هر چیزی که تو برای خودت نمی پسندی و برای خود شر می دانی الزاما به زیان تو نیبست.

به خدای مهربان و توانا و خوب خود که از احوال تو و از خواسته های دل تو و از مصلحت ها و مفسده های پیرامون زندگی تو بهتر از هر کسی حتی خودت اطلاع دارد اعتماد کن و او را باور داشته باش و دل به رضایت او ببند. ایمان خودت را تقویت کن و سعی کن مسیر زندگی ات را در مجرای رضایت او قرار بدهی و طبق رهنمود های او و فرستاده های او قدم برداری. اگر این گونه بودی دیگر نباید تردیدی به دل خودت راه بدهی و خیالت راحت راحت باشد که الخیر فی ما وقع:

... هر چه پیش آید خوش آید ما که خندان می رویم!

محمد عابدینی
1392.27