سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

برای بیمارستان

یک گوشه ی شهر جای بیمارستان
آغــازِ بــلاسـت بــای بـیـمـارسـتـان

دریـای غـم و رنـج و بلا پنهان ست
در گـریـه ی بـی صـدای بیمارستان 

دارو و سرنگ و سرم و تزریق ست
صـبـحانه و نـان و چـای بـیمارستان

نـه دکـتـر و نـه خـیـل پـرستـارانش
دلـگـرمـی مـن خـدای بـیمـارستان 

بـا قـافـیـه هـای خـسـتـه و دردآلود
ایـن هـم غـزلـی بـرای بـیمارستان 

محمدعابدینی
1391/11/1

پی نوشت: خدا رحمت کند سهراب را با آن دلبری های شاعرانه اش:
و نپرسیم کجائیم؛ بو کنیم اطلسی تازه بیمارستان را!
شان نزول شعر: امروز در همراهی بیماری میهمان بیمارستان بودم