باطل نمی شود اثرِ سحرِ چشم هات
جـادوی جـاودانی گـرمای دسـت هات
با خود به اوج می برد الفاظِ شعر را
امـواجِ ابـر و بـادِ رهـا بینِ زلـف هات
یک اسـتـکان سـتاره ی دنباله دارِ داغ
در کهکشانِ قهوه ای پشتِ پلک هات
در عـمقِ غـمزه ها و اشارات و برق ها
دارند صد قصیده ی رندانه چشم هات
در جستجوی قـافیه هـستی ولی مـدام
گم می شوند قافیه ها بین اشک هات!
محمد عابدینی
1390/8/8