ایرانی ام... فرزندِ ابر و باد و باران
انگشتِ دنیا از شکوهِ من به دندان
بر باد داده نقشه ی مستکبرین را
طوفانِ جمهوریِ اسلامیِ ایران
نمرود ها آتش به پا کردند صد بار
امّا خدا می کرد ایران را گلستان
دستِ خدا را بار ها دیدیم در جنگ
در فتحِ خرّمشهر... آزادیِ بُستان
یادش نرفته آسمانِ پیرِ بغداد
پروازِ استثناییِ عبّاسِ دوران
امروز هل من ناصرِ خشمِ "نِمِر"ها
زانوی فرعونِ عرب را کرده است لرزان
می آید از بیروت بوی نصر امروز
جایی فرا تر از بلندی های جولان
سجّیل های سنگ در دستانِ غزه
در مشت هاشان خشم و غیرت هر دو پنهان
روزی نمازِ جمعه می خوانیم با هم
در مسجد الاقصی به یادِ حاج رضوان
یک روز خواهد گشت اسرائیل نابود
با همّتِ مردانِ حزب اللهِ لبنان
این جا ولی در سایه ی تدبیر و امّید
گم می شود در شهرمان عطرِ شهیدان
چشمی به مسئولینِ راه آهن ندارم
باید فداکاری کند هر بار دهقان
دنیای موهومِ سرانِ فتنه گر را
یک روز خواهد کرد حزب الله ویران
دارد صدای اربعین می آید انگار
دریاب بوی سیب را از مرزِ مهران
محمّد عابدینی
1393.8.28