از سنگهاي قيمتي دانه تراشيد
با يک اشاره هر يکي را کرد خورشيد!
نخ شد زمان هر دانه را انداخت در آن
تسبيح او با چهارده دانه درخشيد!
شيطاني انسان وليکن حد ندارد
بر سيزده خورشيد عالم سايه پاشيد!
يا دانه اي را در تشت زر کرد!
يا اينکه در گودال با نيزه خراشيد!
اما خدا با بردباري باز رو کرد:
در انتظار آخرين خورشيد باشيد!
يه سر ما هم بزنين!
پاينده و پيروز
با سلام
اشعارتون خيلي خيلي زيبا بود مخصوصا اين بيتش
بيشک خطاست مکث دلت در جواب عشق
اين بار را به حال تو اغماض ميکنم!
3صلوات
سلام استاد
وبت خيلي قشنگ بود خوشم اومد مطالبت هم خوب بود از اين به بهد بهت سر مي زنم