• وبلاگ : سيب خيال
  • يادداشت : يک دنيا علامتِ تعجب!
  • نظرات : 35 خصوصي ، 53 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام خوبي؟!شرمندگي بابت خول بازي هاي من به هر حال شما آخوند ها از دست هر كسي يه جوري ميكشيد خوب اين سوريه و كربلا و ...را كه مفت توفيق نميكنند ديگه:))به ه حال خيلي باحال نوشته بودي(نگارش امروزي:))همين ديگه داداش من ميشه بهش گفت شكست خورده همرو برد به خاتمي راي دادن بعد خاتمي تو زر ددر اومد از شيخا بدش گرفت البته من هم راي ادم اما من عاشق شيخا هستم از اون خوباش ها كه اكثرا خوبن شكسته ريخت هم همه جا هست خلاصه من براي دوچرخه سواري به خاتمي راي دادم عاشق دوچرخه بودم و خاتمي قول داد آزادش كنه نتونست و من رو الان بزننم سوارش نميشم بانوي مومنه (آيكون ريا:)كي سوار دوچرخه ميشه:))پس ميگفتم يخچال ما خاليه ما خونه ي داداشم كه ميريم عين اين قحطي زده ها مييوفتيم دنبال چيزاي جالبي كه توي خونشونه ازبيسكويتاي رنگي كه من مرگمه پول بالاشون بدم 40000تو.من بدم براي رنگي و سنگيبودنش عمرا:))خلاصه ميخوريم چاي رو با چاي سازبه روش تنبلا دم ميكنيم كه جديدا داداشم ميگه دم كنين نميخوام چايساز و خلاصه ميريزيم سر خوردني ها اما گفت راي ندين من هرچي واستادم تا ساعت 8 بود همه گفتن ما راي نميديم همه چي گرونه به ماچه:))من هم دزدكي حاضر شدم پريدم بيرون رايمو دادم اومدم خونه كه همه رفتن راي دادن يك دو ساعت بعدش خلاصه از استرس نكنه داداشم نزاره راي بدم براي خدا ميخواستم راي بدم و رهبرم و ملتم و شهرم و خانوادم و خودم((فاميل جا موند:))
    پاسخ

    سلام ... خواهش مي کنم ... شما بزرگوارين ... خيلي خوش اومدين :)