جمعه ها، عصرمي روم از لب ديوار خودم بالاترو به دنبال سايه باني از نور.......به تماميت غمگين جهان مي نگرم.....به جهاني كه پي گمشده اي ستكه نمي داند چيستبه جهاني كه نمي داند توآفتاب همه شبها هستيبه جهاني كه در آن شعله سرخ حقيقت زير خاكستر ناداني انسان مثلا مسكوت است.....و نمي داند ابر از تراويدن خورشيد درون دل خود مبهوت استو نمي داند ابر نسبتي دارد با سلسله ي نور.......و.نوربخش- دهم بهمن ماه 1390