آسمان دلم ابری است... دلم غم دارد
شب قدر است و جهان عطر تو را کم دارد
یک نفر آدرس قبر تو را می داند
لیلة القدر فقط قدرِ تو را می داند
آیه آیه متکامل شده قرآن در تو
یازده مرتبه نازل شده قرآن در تو
در شب تیره و تاریک، تو بدری بانو
لیلة القدر تر از هر شب قدری بانو
و خداوند قسم خورده نمی سوزاند
هر کسی مهر تو را بر دل خود بنشاند
مهر تو کوثر و نبضِ تپشِ قرآن هاست
مهر تو شان نزول همه ی باران هاست
هر زمان نفس فراموش کند آتش را
مهر تو هست که خاموش کند آتش را
محمد عابدینی
1393.4.29
سیب خیال
زینب
آیه های اشک را
از حاشیه ی سرخ سوره ی کوثر
تلاوت می کرد
و تو
آرام و بی صدا
روی موج درد های علی
ختم می شدی
سکوت علوی و خروش فاطمی
در ازدحام آمد و شد روز های سال، فاطمیه رخصت محترمی است برای درنگی کوتاه تا دفتر معرفت فاطمی را تورقی کرده، روح قدم هایمان را در زلال سیره ی سیده ی بانوان عالمین از کجروی و انحطاط تطهیر کنیم. فرصت ارزشمندی تا گردی از الگو های خاک خورده ی بشریت گرفته شود و نفس فاطمی در پیکره ی اعمال مرده مان دمیده شود. وقتی مناسب تا اندکی بیشتر در سیمای آفتابی بانوی دو عالم دقیق شویم و راز سعادت دنیا و آخرتمان را در منش مطهر مادر خلقت جستجو کنیم.
فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) بی شک اولین شهید راه دفاع از ساحت ولایت بود. شهادت مادر ما یک حادثه نبود. او آنقدر در دفاع از امیرالمومنین (علیه السلام) پایداری کرد که هتاکان حریم ولایت چاره ای جز کوتاه کردن دست پاکش از دامن ولی امرش نجستند. گر چه گاهی امثال این وقایع در تاریخ اهل بیت از زبان محبین سطحی نگر و طالب شور های احساسی زودگذر حمل به علقه های سببی و نسبی می شود. ولی حقیقت این است که بانوی اسلام دیدی بسیار عمیق تر و وسیع تر داشت و دین و ولایت را در معرض خطر می دید و سینه ی خود را سپر این معانی متعالی نمود. البته این کلام علقه های عاطفی شخصی را انکار نمی کند بلکه محدود دانستن نگاه این آسمانیان خاک نشین را در این سطوح نازل، کم لطفی به عظمت روح آن ها می داند. مانند نگاهی که مع الاسف در مورد آیتم های نهضت عاشورا وجود دارد. برای مثال انگار عده ای از ما محبین جز نسبت برادری بین سیدالشهداء و اباالفضل العباس و زینب کبری (سلام الله علیهم) ارتباطی نمی بینیم. حال آن که ساقی کربلا هیچ گاه در گیر و دار وقایع عاشورا تا قبا از لحظه ی آخر و ندای "یا اخا ادرک اخاک" اشاره ای به اخوت خود نمی کند و مدام حسین بن علی (علیه السلام) را با عناوین دینی خود می خواند و او را امام و مولا خطاب می کند. همانطور که در نوشته ی مربوط به ایام محرم هم عرض شد این رفتار حضرت عباس پیامی روشن دارد که ما را علقه های فامیلی در این دشت بلا جمع نکرده بلکه تمسک به حبل متین الهی یعنی امامت و ولایت ما را گرد هم آورده و این جام های بلا را برای ما "احلی من العسل" کرده است. این نکته ی مهم و کلیدی ای است که در تحلیل نهضت فاطمی هم باید دقیقا به آن توجه نمود.
فاطمیه نقطه ی عطف تاریخ اسلام است. بزرگ ترین تفرقه ی تاریخ اسلام از این نقطه شروع شد. نقطه ای که اکثریت غالب امت اسلام راه ثواب را از راه ناثواب نشناختند و بر خلاف تاکیدات و توصیه های صریح و مکرر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ولایت اصحاب را بر ولایت خدا ترجیح دادند. تمام وقایع بزرگ تاریخ اسلام از آن پس همگی به نوعی تحت تاثیر این ماجرای تلخ قرار داشتند. بیست و پنج سال خانه نشینی امیرالمونین (علیه السلام) و شهادت مظلومانه ی ایشان، داستان غم انگیز تنهایی و شهادت امام مجتبی (علیه السلام)، و سرانجام واقعه ی عظیم عاشورا که بی شک منشا شعله های آتش خیمه های اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را می شود در شراره های درب خانه ی مادر بزرگوارشان یافت. به همین خاطر است که دست های معلوم الحالی همواره مترصد حذف این صفحات معنادار تاریخ مسلم اسلام بوده اند و هستند. مادر سادات در این نقطه ی حساس تاریخ بقدری استادانه و رسواگرانه حرکت کرده اند که رسواشدگان مدینه را مجبور کرده اند تا قلم تاریخ را از در دست مورخان بشکنند.
با توجه به مطلبی که بیان شد دو نکته در فاطمیه توجه و دقت ما محبین فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را می طلبد. یکی این که اهتمام ویژه ای به مجالس حضرت بتول داشته باشیم و فضیلت های بیشمار مادر اسلام را از طریق این مجالس منتشر کنیم و یاد دختر پیامبر را زنده نگه داریم. این روند می تواند یک مبارزه ی نرم را با سیاست حذف برخی از به اصطلاح مسلمانان سامان دهد. مجالسی که در آن به دور از مطالب ابداعی و خلاف واقع که عمدتا پیامدی جز کسر شان این بزرگان ندارد فضایل و احادیث و ذکر مصیبت های مربوط به حضرت بیان و تبیین شود. و دوم این که اهداف بلند و ارزشمند بانو در شلوغی احساساتمان نادیده گرفته نشود. یعنی همانطور که نباید یادمان برود به مادر ما جسارت شده نباید چرایی این جسارت و منشاء رخداد آن مورد بی توجهی ما قرار بگیرد. این که حضرت با کدام انگیزه و هدفی خود را در چنین موقعیتی قرار داده اند. هدف حضرت دفاع از ولایت و در نتیجه اصل اسلام بود. همان هدفی که امیرالمونین (علیه السلام) را وادار به سکوت در برابر همه ی این جنایت ها کرد. البته نه سکوتی به معنای فراموشی کلی ماجرا. نه! سکوتی که خود حضرت در توصیف آن می فرمایند: "تیری در چشم و استخوانی در گلو!" یعنی بغضی فروخفته که سینه به سینه به ارث گذاشته می شود تا به وارث حقیقی اش یعنی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسد و او این بغض کهنه را در برق ذوالفقار خود درمان کند. همین بغض های فروخفته ی عاشورایی و فاطمی است که ما را بیش از پیش تشنه ی ظهور منتقم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می کند و ندبه های ما را پر سوز تر و معنادار تر می کند. بطوری که هر کس لحظه ای از فضای سنگین و غریب مدینه و بقیع را لمس کرده باشد دعای فرج هایش رنگ و بوی ویژه و متفاوت خواهد یافت.
برای روشن تر شدن منظور اشاره ای کوتاه به بستر تاریخی این واقعه ضروری می نمایاند. پس از رحلت پیامبر نهال نوپای اسلام در معرض تهدید های بزرگ داخلی و خارجی قرار داشت و اندک تفرقه ای در داخل حکومت زمینه را برای دشمنان فراهم می ساخت و باعث می شد دیگر نه اثری از شیعه بماند و نه کل اسلام. درک دقیق این موقعیت امیرالمونین (علیه السلام) را بر آن داشت که دم فرو بندد و مبارزه ی منفی و نرم و دراز مدت را بر مخالفت علنی و رویایی مستقیم با حکومت غاصب ترجیح دهد. این سکوت علوی به صورت یک مکمل در کنار آن خروش فاطمی بهترین راهکار بود برای گذار از موقعیت حساس و بحرانی خاصی که در آن روزگار وجود داشت.
همین سیره ی درخشان و هوشمندانه است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بار ها و بار ها شان و منزلت این بانوی بهشتی را در قالب احادیثی نورانی در مقابل چشمان کم بینای امت فراموشکار اسلام به نمایش در می آورد. در تبیین مقام ولای حضرت همین بس که در روایتی امام صادق (علیه السلام) در توضیح لیلة القدر آن را به فاطمة (سلام الله علیها) تفسیر می کنند. آری؛ به تعبیر استاد و پدر بزرگوارم در تفسیر سوره ی مبارکه ی قدر و توضیح این روایت همانگونه که قرآن کریم در لیلة القدر نازل شده است یازده قرآن ناطق از دامن مطهر حضرت بتول به دنیای بشریت نازل شده است. در روایتی دیگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از بیان شان بالای حضرت زهرا (سلام الله علیها) می فرمایند وقتی او در محراب عبادت می ایستد و نورش در عرش خدا نورافشانی می کند خداوند به ملائکه اش می فرماید من شما را شاهد می گیرم که شیعه این بانو از آتش در امان هستند. توجه به مفهوم شیعه ما را متوجه این معنا می کند که امان از آتش مشروط به پیروی از ایشان و التزام به سیره ی حضرت می باشد و بی شک یکی از پر جلوه ترین سیره های فاطمی دفاع از ولایت و ولایت مداری بانو است.
این جاست که راه محبین و شیعیان واقعی از مدعیان دروغین جدا می شود. یعنی آن هنگام که کیان ولایت در خطر است هر کس که سینه ی خود را سپر بلا ها نکند ادعایی بیش ندارد. و این که در زمان غیبت و ولایت فقیه هر گاه شعار های ضد رهبری شنیدیم و خون هایمام به جوش نیامد و جان های ناقابلمان را فدای ولایت نکردیم بویی از محبت زهرا (سلام الله علیها) نبرده ایم و چراغ عشق فاطمی در تاریکی دل هایمان روشن نشده است. شیعه ی فاطمه (سلام الله علیها) هیچگاه قدمی از ولی امر عقب نمی ماند و قدمی هم جلو تر نمی گذارد. هر زمان که صلاحدید ولایت بر جهاد باشد جامه ی رزم به تن می کند و هر گاه بر سکوت باشد شمشیر خود را در غلاف به امید روز انتقام نگه می دارد. و این است معنای سیره ی ام ابیها (سلام الله علیها) همانگونه که در مناجات شعبانیه می خوانیم: "المتقدم لهم مارق و المتاخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق".
اما گویی نام فاطمه را با مرکب غربت نوشته اند. چه در زمان حیات نورانیش و چه بعد از آن. منزلت فاطمه ناشناخته است. قدر او مجهول است. تاریخ زندگیش در معرض سیاست سانسور مغرضین قرار دارد. قبر او مخفی است. حتی زمان شهادتش هم در هاله ی ابهام قرار دارد. و حتی ذکر او هم غریب است. یعنی بخاطر شرایط ویژه ی جهان اسلام با خیال راحت و بدون محدودیت نمی توان مصیبت آن بانو را بازگو کرد. و سرانجام کار شیعه ی داغدار این است که در غربت غیبت بغض کهنه ی خود را پشت دعا های فرجش و ندبه هایش مخفی کند و به انتظار فرزند غیور حضرت زهرا (سلام الله علیها) بنشیند تا ببیند کجا زانو می زند و برای مادر مفقودالاثرش فاتحه می خواند!
محمد عابدینی
1390.2.6