سنگین تر از مصیبت تو درد و داغ نیست
وقتـی که روی قـبـر تـو حـتـی چراغ نیست
مـسـت انـد از سـبـوی کـلامـت زراره ها
سروی به امتداد تو در طول باغ نیست
پـر می کشد کبوتر احساس من ... ولی
جـز بـر فــراز گــنـبـد تـو اشـتیاق نیست
حـل می شود شـبـانه مـعمای بغض ها
راهی برای رد شدن از این فراق نیست
در بارگاه خاکی تو غربتی است که
حتی میان سوریه... حتی عراق نیست
..........
مـثل عـلـی مـسافر این کوچه ها شدی
ایـن مـثـل مرتضی شدنت اتفاق نیست
محمد عابدینی