سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

به خاطر دارم چندی قبل از زبان یک دانشمند تازه مسلمان (1)  شنیدم که می گفت بعد از تحقیق وسیعی که روی محتوای ادیان گوناگون انجام داده روزی به صورت اتفاقی در کتابخانه ای با نسخه ی ترجمه شده ی قرآن کریم روبرو شده و وقتی آن را باز کرده در همان ابتدا با این عبارت روبرو شده بود که : "ذلک الکتاب لا ریب فیه" (2) به این معنا که در این کتاب شک و تردیدی راه ندارد! او می گفت من در حین تحقیق در همه ی ادیان (3) رد پای تردید و شک رو دیدم و این اولین جایی بود که همان اول با صراحت و اعلام می کرد هیچ سنخیتی با شک و تردید ندارد و من با دیدن این جزم و یقین دلم آرام گرفت و اسلام را به عنوان دینم پذیرفتم. (4)

گذشته از یقینی که در تمام پیکره ی دین و قرآن وجود دارد محتوای این کتاب شریف به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم می شوند. محکمات آن دسته از آیاتی هستند که معنایشان به سادگی از ظاهرشان دریافت می شود و متشابهات آن دسته ای هستند که ظاهرشان خواننده را به اشتباه می اندازد. مثلا "ان الله لا یخفی علیه شیئ فی الارض و لا فی السماء (5) از محکمات هست و معنایش کاملا واضح و بدون شبهه هست به این معنا که خداوند از هر چیزی در زمین و آسمان آگاه هست. در مقابل مثلا "ید الله فوق ایدیهم" (6) به معنای این که دست خداوند بالای همه ی دست هاست جزو آیات متشابه محسوب می شود. چون ظاهرش این است که خداوند دست داشته و صاحب جسم باشد در حالی که این با اعتقادات اسلامی ما مبنی بر مجرد بودن و غیر جسم بودن خدا همخوانی ندارد و ظاهرش ممکن اتست انسان را به اشتباه بیندازد و فکر کند که خداوند جسم دارد! این دسته از آیات نیازمند تاویل و تفسیر هستند. یعنی به عبارت درست تر ما برای فهم عمیق آن ها نیازمند کسی هستیم که به عمق و بطن آن ها آگاه باشد و آن ها را برای ما تفسیر کند. (7)

نوع برخورد خداوند با انسان ها خیلی جالب و جذاب است. خداوند هیچ وقت دست خود را کاملا برای ما رو نمی کند! خداوند هیچ وقت نقش عقل و ایمان و انتخاب ما را نادیده نمی گیرد و همیشه جایی برای به فعلیت رسیدن ایمان و عقل و ما باقی می گذارد. مثلا در ماجرای خلافت امیرالمومنین علیه السلام همیشه این سوال وجود داشته که چرا خداوند به صورت صریح و بی پرده نام مبارک ایشان را در قرآن نیاورد و به خلافت ایشان تصریح نکرد که این همه اختلاف و مصیبت پیش نیاید؟! پاسخ روشن است! چون قرار نیست همه چیز از ابتدا به خودی خود مثل روز روشن باشد. بلکه قرار است انسان خودش هم کمی - آن هم با استفاده از آیات الهی - راه پیش روی خود را روشن کند و برای پیدا کردن راه درست تلاش کند. همین تلاش برای خداوند ارزش دارد (8) و همین تلاش قرار است پاسخ عملی به آن ملائکی باشد که از انگیزه ی خداوند برای خلق کردن ما سوال می کردند. یعنی همان "ما لا تعلمون" (9)

به بیانی دیگر قرآن هدایت هست ولی نه هدایت جبری و غیر قابل گریز! قرآن هدایت هست برای آن کسانی که بخواهند هدایت شوند. تعبیری که در این مورد در قرآن به کار رفته "اهتداء" به معنای پذیرش هدایت است. قرآن کریم نسبت به کسانی که در جستجوی هدایت هستند "هادی" و در برابر آن دسته ای که به به آن نگاه ابزاری دارند "مضل" به معنای گمراه کننده است. (10) به همین خاطر در روایت داریم که: "من جعل القرآن امامه قاده الی الجنة و من جعله خلفه ساقه الی النار" به این معنا که هر کس قرآن را امام و پیشوای خود قرار دهد او را به سوی بهشت رهبری می کند و هر کس که آن را پشت سر خود قرار داد - یعنی آن را به دنبال خود کشید و از آن استفاده ی ابزاری کرد - او را به سوی آتش سوق می دهد! یا این روایت که "ربما تال القرآن و القرآن یلعنه" به این معنا که چه بسا تلاوت کننده ی قرآنی که در همان زمان تلاوتش قرآن او را لعنت می کند! اجازه بدهید یک مثال امروزی هم بزنم. از امام راحل قدس سره الشرف سخنان زیادی نقل شده که بعضی از اون ها در حکم محکمات و بعضی در حکم متشابهات هستند. مثال محکمات که روشن است مثل این جمله که فرمودند "آمریکا شیطان بزرگ است". اما امام جملات متشابهی هم داشتند مثل این عبارت معروف که "میزان رای ملت است". معنای صحیح این جمله این بود که ملاک در تعیین افراد برای مناصب انتخابی رای و نظر مردم است و این معنا کاملا صحیح می باشد. اما همه به خاطر داریم که طیف دوم خردادی ها در انتخابات سال 76 به صورت وسیعی از این جمله در راستای این مفهوم که ملاک حق و اصلح بودن رای مردم است سوء استفاده و تفسیر به رای کردند. این خاصیت متشابهات هست که می توان از آن ها برداشت های مختلف و بعضا متضاد به عمل آورد.

همه ی این هایی که گفتیم مقدمه ای بود برای این که عمق کلام امیر المومنین علیه السلام در این توصیه ی کوتاه ولی ژرف را درک کنیم. توصیه ای که امام علیه السلام بعد از جنگ صفین و ماجرای حکمیت خطاب به عبدالله بن عباس فرمودند زمانی که قرار بود از طرف ایشان برای اتمام حجت نزذ خوارج برود. "لا تخاصمهم بالقرآن فان القرآن حمال ذو وجوه تقول و یقولون و لکن حاججهم بالسنة فانهم لم یجدوا عنها محیصا" (11) یعنی با آن ها با استفاده از قرآن بحث و مناظره نکن چون قرآن کریم - با توجه به توضیحاتی که گذشت - دارای وجه های گوناگون است و این باعث می شود تو چیزی بگویی و آن ها چیز دیگری. (12) یعنی تو به وجهی از قرآن استدلال کنی و آن ها به وجهی دیگر تمسک کنند. در ادامه حضرت فرمودند: لکن با آن ها با استفاده از سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله بحث و مناظره کن. چون آن ها راه گریزی از آن ندارند. در توضیح باید گفت اهل بیت علیهم السلام بهترین مرجع برای تفهیم آیات قرآن کریم و تفسیر آیات متشابه و چند وجهی آن هستند. قول و فعل اهل بیت علیهم السلام یا به تعبیری جامع سنت آن ها بهترین بیان برای قرآن کریم می باشد. از این جاست که به زیبایی تعبیر قرآن ناطق که برای ایشان به کار رفته است پی می بریم. سنت پیامبر و اهل بیت ایشان آشکار و روشن می باشد و با الحاق آن به قرآن کریم و ارائه ی آیات قرآن کریم بر این سیره و سنت جای هیچ شبهه ای باقی نمی ماند و دقیقا به همین خاطر است که ما امامت را از ضروریات مذهب می دانیم.

اما چه چیزی انگیزه ی نوشتن این مطالب بود؟ چند وقت پیش بحثی داشتم با یکی از چهره های منتسب به فتنه ی سبز! به اون گلایه کردم که چرا در منزلت و در پیش چشم فرزندانت مدام شبکه هایی مثل بی بی سی فارسی و VOA و امثالهم که بی شک صدای معاویه های حیله گر زمان هستند روشن است. (13) او که سوابق مبارزاتی دارد و در علم قرآن هم دستی دارد زود متمسک شد به این که باید سخن مخالف را شنید. خداوند متعال در قرآن فرموده "یستمعون القول و یتبعون احسنه" به این مضمون که سخن ها را بشنوید و بهترینشان را انتخاب کنید و از آن تبعیت کنید. در نگاه ابتدایی این آیه در تایید حرف اوست اما با نگاهی علمی تر و دقت در معنای سخن و فرق آن با حیله و فریب روشن می شود که امثال انگلیس و آمریکا سخن نمی گویند که استماع کنیم و بهترینش را گزینش کنیم. آن ها فریب می دهند و حق و باطل را با هم می آمیزند و به بداهت عقلی از شنیدن سخن فریب آلود و نیرنگ آمیز آن ها لااقل نسبت به بدنه ی عوام که فاقد بصیرت لازم هستند باید پرهیز داد و جلوگیری نمود. ما می گفتیم و او هم می گفت! تا این پای سیره به میان آمد. او ادعا کرد که امیرالمومنین سخن معاویه را هم می شنید و من یاد این روایت اقتادم که امام حسین علیه السلام فرمود: "سمعت جدی رسول الله صلی الله علیه و آله الخلافة محرمة علی آل ابی سفیان فاذا رایتم معاویة علی منبری فابقروا بطنه!" (14) یعنی از پیامبر شنیدم که می فرمود خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است! پس اگر روزی معاویه را - پسر ابوسفیان - بر فراز منبر من دیدید شکمش را پاره کنید!!! صراحت و قاطعیت در اوج خود قرار دارد. چنین کلامی را نمی توان به هیچ تاویلی برد. حضرت فرمود هر وقت او را بر منبر من دیدید. نفرمود هر گاه در میدان جنگ دیدید. منبر جایگاه سخن است. یعنی به سخن معاویه و معاویه صفت ها که حرفشان آلوده ی به فریب و نیرنگ است گوش ندهید و با کمال قاطعیت با آن ها برخورد کنید.

سیره ی نورانی پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام که قرآن های ناطق و مبین و مفسر کلام الله مجید هستند مملو از نکات این چنینی است که سیاست های رفتاری فردی و اجتماعی و سیاسی اسلام را به وضوح و روشنی و صراحت اعلام می کند. از جمله سیره ی پر برکت و غنی حضرت حسین بن علی علیهما السلام که در آستانه ی ایام عزاداری ایشان قرار داریم. شاخصه های بسیار کلیدی و عمیقی را می توان با بهره گیری از بیانات و اقدامات امام علیه السلام در طول حرکتشان یافت. به عنوان یک نمونه به این جمله ی تاریخی اشاره می کنم که امام خطاب به ولید فرمود: "مثلی لا یبایع مثله" (15) به معنای این که مثل من با مثل یزید بیعت نمی کند. یعنی هر کسی که رنگ حسینی داشته باشد و شباهتی با حسین بن علی داشته باشد با یزید و یزیدیان و یزید صفتان روزگار سر سازش و تسلیم نخواد داشت. (16) این بیانات نورانی تفسیر و توضیح آیات قرآن کریم هستند و قرار گیری آن ها در ضمن آیات وحی راه سعادت در زمینه های فردی و اجتماعی و سیاسی را به روشنی و وضوح در پیش پای ما قرار می دهد.

پی نوشت:

1- در یک برنامه ی تلویزیونی بود و به گمانم او آلمانی بود

2 - سوره ی مبارکه بقره - قسمتی از آیه ی دوم

3 - استاد و پدر بزرگوارم به درستی به تعبیر "ادیان" اشکال می کنند و می فرمایند ما یک دین بیشتر نداریم و همه ی ادیان در طول

یکدیگر بوده و مثل مراحل مختلف یک حقیقت هستند و از هم جدا نیستن که به صورت جمع و ادیان باشند.

4 - تردید و شک در هیچ دینی راه ندارد. این تردیدی که او بیان می کند مربوط به تحریف هایی است که در متن و محتوای ادیان قبل از

اسلام انجام شده بود. یعنی آن تردید ها زاییده ی تحریف های بشری هستند نه بیانات ربوبی

5 - سوره ی مبارکه ی آل عمران آیه ی پنجم

6 - سوره ی مبارکه فتح قسمتی از آیه ی یازدهم

7 - مثلا در دین توصیه شده که آیات متشابه را بر محکمات ارائه کنیم

8 - "لیس للانسان الا ما سعی" یعنی برای انسان چیزی نیست مگر آن تلاشی که کرده است

9 - سوره ی مبارکه بقره قسمتی از آیه ی سی ام

10 - آیه ی شریفه ی "یهدی من یشاء و یضل من یشاء" به معنای این که خدا هر کس را که بخواهد - در جستجوی هدایت باشد - با

قرآن هدایت می کند و هر کس را که بخواهد - نگاه ابزاری به قرآن داشته باشد - بوسیله ی قرآن گمراه می کند

دقیقا اشاره به همین مطلب دارد

11 - نهج البلاغه نامه ی هفتاد و هفتم

12 - همان طور که می دانید سران خوارج عمدتا نسبت به آیات قرآن از علم و تسلط زیادی برخوردار بودند

13 - از آن دسته افرادی که همه ی اخبار و مطالب صدا و سیمای جمهوری اسلامی را دروغ محض می دانند و در مقابل به صداقت و

عصمت و دلسوز بودن بی بی سی ایمان دارند!

14 - بحارالانوار جلد چهل و چهارم صفحه ی سیصد و بیست و ششم

15 - لهوف صفحه ی نوزدهم

16 - در این زمینه می توانید نوشته ی این حقیر را که سال گذشته نوشتم ایـــــنــــجــــا و ایــــنــــجــــا و ایــــنــــجــــا ملاحظه

بفرمایید. ایــــن پــــســــت هم در حال و هوای همین یادداشت هست.

محمد عابدینی
1390/9/3