نمیخوام حرف تلخ بزنم. دل بدین ببینین چی میگم.
یه لحظه چشمامونو ببندیم و فرض کنیم لحظهی آخرمونه. اصلا بعد از صد و بیست سال. لحظهی آخر آخر. چقد دلمون میخواد یه ساعت دیگه زندگیمونو تمدید کنن؟
یا اصلا فرض کنیم جام مرگ رو سر کشیدیم و الفاتحه. چقدر دوست داریم حتی اگه شده یه ساعت برگردونمون به دنیا تا بتونیم یه ساعت دیگه زندگی رو تجربه کنیم؟
شاید ما دلمون بخواد این موهبت بهمون داده بشه ولی متاسفانه هرگز این اتفاق نمیفته.
"و اذا جاء اجلهم لایستقدمون ساعه و لایستاخرون
وقتی زمان مرگ برسه نه یه ساعت جلو میفته و نه عقب"
حتی اگه تمام دنیا رو تبدیل کنیم به ثروت و در مقابل یه ساعت زندگی بیشتر پیشنهاد کنیم بازم پذیرفته نمیشه. واقعا ارزش این یه ساعت چقدره؟!
حالا چشماتونو باز کنید و عددهای دیجیتال ساعت گوشهی صفحهی موبایلتون یا عقربههای ساعت روی دیوار اتاقتونو نگاه کنید و گوشتونو بسپرید به صدای تیکتاکش.
کاملا درسته!
شما همین الان دارید ثانیهثانیه و دقیقهدقیقه همون یه ساعت رو پشت سر میذارید. به همین راحتی. به همین سرعت!
"اغتنموا الفرص! فانها تمرّ مرّ السحاب
فرصتها رو غنیمت بشمرین که مثل ابر میگذرن"