آنقدَر دوری تو داده دلم را آزار
که شده ورد زبانم غزل مسئله دار
یادم آفتاد شبی لحظه ی عاشق شدنم
کوهی از خاطره ها روی سرم شد آوار
رنج بسیار کشیدم.. عرقم جاری شد
پیچ قلب تو ولی سفت نشد با آچار
ریزگرد دل من محو هوای غم توست
چند وقتی است که هستم به هوای تو دچار
بخورد بر کمرت بیل که یک مرتبه هم
یادی از من ننمودی به پیامی ای یار
پیچ گیسوی تو ماشین دلم را چپ کرد
مشکلات من و تو چاره ندارد انگار
من که آسان به تو دلبسته شدم... دل دادم
این تو بودی که به من سخت گرفتی هر بار
محمد عابدینی
1393.6.3