سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

محمد عابدینی

دختر آسمانی سرزمین من!

با تو هستم

تو که قرار است به لطف مهربانی های خداوند

دل به راه سبز زندگی مشترک بسپاری
. . .

دلت خوش باشد به خدایی که سایه ی نرم خویش را

بر فراز زندگی تو خواهد گسترند

و با وعده های راستین و شیرینِ رحمت و مودّت

کامِ رویا های همیشگی تو را

مهمان طعم های دلپذیر بهشتی خواهد کرد
. . .
خوب یادت باشد

و خوب مراقب باش

پسری که سایه مردانه اش بر سر تو خواهد افتاد

پیش از آن که همراه زندگی ات شود

بندگی خویش را در برابر خدای مهربان به اثبات رسانده باشد

باور داشته باش

کسی که قدردان نعمت های بی اندازه ی الهی نباشد

بی تردید قدر خوبی های تو را نیز نخواهد دانست

کسی که عشق عمیق بین خدا و بنده اش را نچشیده باشد

و در پیشگاه نماز و عبادت

سر بر سجده ی محبت ایزدی نساییده باشد

بویی از عاشقی نبرده است

و تو نیز بهره ای از عاشقانه های دروغین او نخواهی برد

کسی که نفس سرکش و غرور پوشالی خویش را

به قربان گاه محراب و مسجد نبرده باشد

تکبر و خشم و نامهربانی های او

میهمان های ناخوانده ی هر روزِ زندگی تو خواهد بود

کسی که با ایمان و عمل صالح

وفای خویش را به معبود خویش ثابت نکرده باشد

مانعی در مسیر خیانت و بدعهدی به تو

پیش پای خویش نخواهد دید

اگر برای جاده های فردای زندگی

دنبال همسفر خوب می گردی

بین خواستگار های آمده و نیامده ی خویش

دنبال پسر مومن بگرد

دنبال پسر صالح بگرد
. . .

اما حواست باشد

خودت با دست های خودت

راه خوشبختی های خودت را سد نکنی

همان خدایی که بر فراز این روزگار

اریکه ی مُلک و محبتش را گسترانده است

در کتاب آسمانی خویش فرموده است:

الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات

یعنی به زبان ساده:

دختر های خوب برای پسر های خوب

و پسر های خوب برای دختر های خوب

باید اول خودت خوب باشی

تا خوب ها روزی ات بشوند

باید خوب بندگی کنی

تا خدا بنده های خوب خوبش را به سراغت بفرستد

و دل های پرمحبتشان را به عشق تو دچار کند
. . .

یادت باشد آن پسر های خوب هم

به دنبال دختر های خوب هستند

دختر هایی که وفا و محبت و خضوع خویش را

پیشتر به محضر قدس ربوبی اثبات کرده باشند
. . .
حالا خودت تصور کن

چه احساسی دارد آن پسر خوب

وقتی گیسوی زیبایی ها تو را

که خداوند برای به بند کشیدن دل آقای آینده ات

نزد تو به امانت گذاشته بود

در برابر نگاه های بی شرمانه ی نامحرمان

روی شانه ی باد های بی حیایی، پریشان

و پیشانی بندگی های تو را با آسمان سجده، بیگانه

و حیای نجیبانه ی تو را در قتلگاه نگاه های آلوده میهمان ببیند

چقدر دلسرد خواهد شد از تو و عشق تو و  وفای تو

وقتی ببیند از همین حالا

زیبایی های رنگارنگ خویش را

با اغیار به اشتراک گذاشته ای

پس این را به خاطرت بسپار

تار گیسوی عفافت را به دست باد های گناه نده

تا فردای روشنی هایت به باد نرود

و من ایمان دارم

همان خدایی که زیبایی صورت را به تو داد

زیبایی سیرت و اندیشه را نیز روزی تو خواهد کرد

تا با باده های شورآفرین بندگی و عفاف

سر سفره ی سپید خوشبختی های خداوندی

میهمان باشی

محمد عابدینی
1392.7.22