نه این که فکر کنی خسته ام، فقط گاهی
به روی بامِ دلم لانه می کند آهی
دوباره روحِ تو را می دمم به پیکرِ شعر
چه واژه های بدیعی، چه شعرِ دلخواهی!
خدا کند بشود بینِ اشک ها پیدا
برای رد شدن از بغض ها گذرگاهی
و من که خسته ام از شعر های بی حاصل
از این بیانیه های شعاری و واهی
نشسته داغِ رسیدن به سینه ی جاده
و هل الیک سبیلٌ؟ نشان بده راهی
اسیر غربتِ تُنگم، خودت که می دانی
نمی رود هوسِ موج از دلِ ماهی
تو را من از تو طلب می کنم، تو می گویی:
همیشه قسمتِ تو نیست آن چه می خواهی!
محمد عابدینی
1392.7.17