سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

برای پدربزرگ

دلم عجیب گرفته ست آسمان ابری ست
کنار سفره ی ما جای یک نفر خالی ست

اتاق کوچک او ساکت است و من با رشک
به تخت خالی او خیره می شوم با اشک

و پیرمرد به دستش عصای ایمان بود
همیشه روی لبش آیه های قرآن بود

نخواست تا که زمینگیر این قفس بشود
و با غریبی این شهر همنفس بشود

. . .

پدربزرگ خدا بی سوال خواهد داد
به جای پای شکسته دو بال خواهد داد

محمد عابدینی
1392/2/7


پی نوشت:
این پیرمرد دوست داشتنی پدربزرگ مادری من بود که روز های اول سال با پایی شکسته آسمانی شد
و ... فاتحه ای ... و صلواتی