این غزل ناشیانه ولی عاشقانه رو تقدیم می کنم به مادر ایران
حضرت فاطمه ی معصومه (سلام الله علیها)
از نیمه شب گذشته و در جستجوی تو
من را کشانده سمت حرم آرزوی تو
جایی میان مسجد اعظم نشسته ام
مایل شده ست قبله ی قلبم به سوی تو
انسان سیب خورده چو مس می شود طلا
با کیمیای معنوی گفتگوی تو
فیض زلال فیضیه ... دار الشفای عشق
یک جرعه بود حوزه ی قم از سبوی تو
می ایستم به شوق تماشای گنبدت
هر روز صبح ... کنج ارم ... روبروی تو
زل می زنم به گنبد و پر می کشد غزل
طبعم پناه می برد از من به کوی تو
لبخند مهربان تو بانو سرودنی ست
پر کرده حجم شعر مرا عطر و بوی تو
محمد عابدینی
1391/3/11