پيام
+
*برسد به دست پدرخوانده ي فتنه هاي اين سرزمين!*
.
در کوچه هاي خلوت فتنه
در ازدحام خدعه و تزوير
طرح نبردي نرم مي ريزند
جنگي بدون نيزه و شمشير
.
بر طبل هاي پاره مي کوبند
اين پيرمردان پر از نخوت
با طعم تلخ پسته هاي سبز
با ادعاي چاره و تدبير
.
بر اسب هاي خسته مي تازند
با نامه هاي شوم و بي تشخيص
با مصلحت هاي پر از نيرنگ
با خواب هاي کور و بي تعبير
.
.
.
ادامه در نظرات:

کبوتر نيــــــ
93/5/15
محمد_عابديني
فرزندسالارند و مي دانند ،
خود را پدرسالار اين مردم /
بايد کسي بيدارشان سازد ،
از خواب با پژواک يک تکبير //
نه... خواب نه... اين مرگ تدريجي است ،
روح خدا از يادشان رفته است /
وقتي کسي اين گونه مي ميرد ،
حتي مسيحا هست بي تاثير //
يک دست در دست بلوک غرب ،
با تحفه هاي سازش و تعليق /
دست دگر دست ملوک شرق ،
با آن شکم هاي بزرگ و سير ...
محمد_عابديني
اين ها ولي هر قدر کم هوش اند ،
يک چيز بايد يادشان باشد /
راهي که معمارش خميني هست ،
همواره خواهد ماند بي تغيير //
حالا تو هي بنشين و با لبخند ،
از خاطرات مبهمت بنويس /
خط خميني کج نخواهد شد ،
با مکر و کذب و حيله و تزوير //
ما با ولايت زنده ايم اي شيخ ،
ما پاي عشق خويش مي مانيم /
اين پنبه را از گوش خود بردار ،
قبل از زماني که شود بس دير ...
محمد_عابديني
وقتي که رو در روي مولايي ،
ديگر چه فرقي مي کند دينت؟! /
با کار تو جنگ جمل... صفين... ،
حتي ندارد نهروان توفير //
کافيست رهبر تر کند لب را ،
تا کاخ سبز فتنه هايت را /
ويران کند يک روز حزب الله ،
بي مکث... بي ترديد... بي تاخير!
محمد_عابديني
*محمد عابديني / بيست و چهارم تير ماه سال يک هزار و سيصد و نود و سه*
محمد_عابديني
وبلاگ سيب خيال: http://mabedini.parsiblog.com
||عليرضا خان||
خيلي جالبه 8 سال گذشته چشمه سار شعرتون خشکيده بود .... اين شعر توهين هست به تمامي آراي خوانده شده انتخابات سال قبل ...
ذره بين زنده
:-o
||عليرضا خان||
و لگد مال کردن فرمايشات اخير رهبري ...
محمد_عابديني
*جنگي بدون نيزه و شمشير......*
||عليرضا خان||
و راي نياوردن رئيس جمهور محبوب
قافيه باران
سلام...احسنت... عالي...
محمد_عابديني
سلام ... ممنون