شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ پلکي زدي، دار و ندارم را گرفتي آرامش و خواب و قرارم را گرفتي . يک عمر مردم اشک در چشمم نديدند با تار گيسويي وقارم را گرفتي . من را از عمق خنده هاي خاک آلود بيرون کشيدي و غبارم را گرفتي . با گندمي از من بهشتم را گرفتي ارديبهشتم را، بهارم را گرفتي . در خلسه ي موسيقي آرام چشمت از دست هاي تيره تارم را گرفتي . جانم پريد از بام جسمم ساده، انگار از شانه هاي خسته بارم را گرفتي . محمد عابديني 1392.1.19
http://mabedini.parsiblog.com/Posts/181
سلام:) ظهر *جمعه * شما بخير...چرا اين وزن غزلهاي شما هي کوتاه بلند ميشه؟! ما به اون اوزان سنگين (120kg) عادت کرديم:)
جالب بود
سلام راشد جان ... ممنون ... *جمعه* چطور؟ :) ... اين قديميه اخوي ... مال فروردينه
کافر با طاغوت ... ممنونم برادرم
لاهوت
امروز پنج شتبه است يا سر کار نرفتيد يادتون رفته يا خيلي مشغله داشتيد
راستشو بخوايد من چهار شنبه و پنج شنبه و جمعه را با هم قاطي ميکنم:) کلا اين سه روز واسه ما جمعه اس!
خيلي زيبا بود حاجي...آورين@};-
تو چشمانت رو به او دارد بنده را الم نکن تو به خدا رو کرده اي دل ما را شکسته ديدي مراميدي ولي عشقم همچنان در فراغ توست که مي داني حيدريبابا
دلتنگ...
خيلي زيبا بود
خيلي ممنونم
سلام شعر بسيار زيبا.. و حس ميکنم با هم هم عقيده باشيم که آقايون از چشم هاي مردانه بنحوي که مشخص باشه استفاده کنن..هرچند شايد کمي يافتن چنين تصاويري سخت تر باشه @};-
سلام به شما ... درست حس مي کنيد :)
خيلي قشنگه كلي لذت بردم...
اميد...
دستتون درد نکنه
منونم بزرگواران
دلم تاب و تب دل معشوق است وبه يغماي ديده ليلي عمري خماري مي برد ساقيا بر ما نگفتي عمريست ليلي درخم ابروي ياران گرفتار بوده اما انجم عمريست تبر حسرت بر شکاف سر ميزند از غم دلدار ليلي؟ليلي
اي دل غافل عمري دلم طلب عشق اسماني در بر بود ليلي در افاقم پي ام بود ولي ليلي تو در بر و پيمانه در پياله و خماري ست عمري در ديده منتوار مجنون ليلي ؟
دلم ارام و قرارش توي ي حيدربابا خداي من هو ست همچنان حيدر بابا ولي نگفتي کيوان عمريست به خداي سيد علي سوگند مي خورد بر خداي خويش حيدرباباخم اوابروي ليلي گونت را در پياله ما هم ماه افشان کن تو ر به همان خداي که تو مي شناسي و من نتوانم به قدرت شناخت ليليوار
دلم شب و روز در فراغ تو هيهات مي کند قلبم به عشقت تاب و تب مي کند اولي تر از ان هستيم را در تاب زلف ماهت پريشون ديدي؟نکن با دل بي وفا خشونت. من جز تو ديگر کسي را ندارم
خواستم بگم ديروز خيلي هوات و داشتم امروزسر از پا نشناختم فردا بگو کجايم من هرچند پس و پيش اشناي فراغ تو ماندگار هستم
خواهي مرا به مسمخ بکشاني؟ کشاندي. ولي بي وفا دلم را چه را در مزمح تنها گذاشتي . من شب و روزم با تو بودم فراغ تو از بيداد بر من بدتر نبود که امروز هستيم را به من پس دادي؟
چرا برگزيده نشده شعر به اين قشنگي؟
جانم به قربانت چرا بي من نواي سرود برداشتي . شبها را تيرو تار کردي ديروز تبارک تعالي نغمه بر افراشتي من حزن دل تو در چشم مي زدم داد از بي داد دل خونت مي زدم هرکه امد از عشق خود به تو دم زدم عمرم به طلب جام جم رخ ماهت ميزنم هرچه کردم بي تو نکردم هر چه بودم با تو بودم هرچه خواهم با تو خواهم ولي اينبار هم بدان نغمه دلت را بر سرود کلامت من بيشتر خريدارم پدر حيدري با تو باشد همه حال حيدر امان ده بي تو
خدايا خدايا نگو بر اين دهر جان گير تنها مانده ايم نگو حيدر را ما بي کس ديده ايم حيدر تاج سر امت است گدايان مايم حيدر استين بر اباي مولي زند خيمه ما درمانده ايم حيدريم بي باک و بي پروا گوياي من است ما بي جام شوکران مرده خاک پاي حيدريم
هيچ مرد رندي نيست که من تنهاي تنهايم هيچ بنده کشي نيست که من اين باغ خراباتم من همانم من اينم تو ان باش ليلي درانداز که مرا ايزد به عشق توست که ميدهد باز
خدايا حيدر م را هرگز نديدم بر خودش نازي و تنازي من را بود در اين بازي قدري دراندازي من بيچاره اي بودم در اين دير مغان که معشوق بر لب پيمانه اش در اندازي مرا رخست دوباره اي عطا فرما شايد در اين بي يار گدازي شود دلش بر من به عيش و تنازي
جگرم خون است حيدر فقان بسي دلگير است حيدر حيدري چرا تنهاست؟ مگر قرار به يار مداري غير اين است حيدر؟مرا بکش زجرم به پايان ده. مرا بکش دردم پناهم ده مرا زنده کن جام حياتم ده يکبار شوکران را به ديده منت به عمرو اثان ده حيدر
حيدريم نام کيوان است پدرم سيد علي و استاد پدر حيدر است و جام بر کف ميثم مصطفي در پياله مي اندازد و پدر بر کف گدايان عشق بر جا مي گذارد حيدر با همه کم و بيش راضيم به خال لبت دل بي تاب بسي غم ناک و دلگير است حيدر امان ده بس از ازمون خرابات خرابيم را بر سازه ميمون کن واله مرده ام از فراغت مرا مغني بس است امانم ده من تو را مي جويم بارک بر تو است اينچنين مرادي پيش کشي را نگير از دلحيدر بابا حيدر امان
روزي بدم غمناک شدم خراج بودم خرج شدم تنها بدم بي کس شدم عاشق بودم بت شدم بت شدم حيدر عصا بر گردنم زد باز از بت هچ شدم اينبار عاشق شدم ديگر ندهم بر عشقم فقان حيدر اسيابم کن که خاک اباي عشق با تو به افلاک سرزن
مرا برتو نباشد دليل جز عشق و عاشقي حيدر مرا نيست هنر جز عاشق شدن حيدر حيدربابا تنهاست نمي بيني حيدر نگو دلت طلبم نمي کند حيدر حيدر تو باش همراز و همنواز دلم تو باش ديده و مسند و غم ساز دلم نباش بر اين دير مغان جز يار عاشقي حيدر حيدريم امان خواستم نمي دهي حيدر؟
اميد...
:-/
وقتي به منصه ظهور کشاند حيدر الثاني حيدرش که فکر مي کرد عصايش يک حيدر ديگر است اري او هرچند بشارت مات بود ه اما در عمل احياگر حيات بوده است خدايا مکتب حيدريون داغ حيدران دارد به کين دشمنانشان اي خدا زمان شهادت بر روي زانوان حيدران جويم تو داني بس کيوان بي حيدر الثاني هيچ است هيچ حيدر را محافظ براي حيدر الثاني که امروز حيدر الاول حي و حاظر است
اميد عزيز و آقاي گيتي نژاد ... خوش اومدين
سلام اخوي ولايتمدار و حيدري لبيک تنها داشته ماست من اميدم به اميد شما بسته و عشقم سيد علي هستيم به فداش عصايش در دست و من هنوز در دوري انها محفلم قضاست دعا کنيد معشوق توجه اي به اين جز غاله عشق اندازد که اين روزا خيلي تنهاست من همه هستيم در عشق خدا و اهلبيت معصومين و اولي الامر مانده باقي دعا کنيد شهيد بشم شايد شرم از اين قتلگاه عشاق کم بشه من مولايم را مي خواد هيچي جز او و خالي از ياد او معماست ل
لبيک يا حيدر سيد علي هستيم به فدايت و لبيک به اولي الامر آقام حاج مجتبي دامه ظله العالي که از خاندان ولايت و فقاهت است لبيک ما به سيد علي برگرفته از احترام و خود شناسي و لبيک با اهل بيت مولي حيدر سيد عليست که فراموش نکنيم امروز آقا مجتبي دام ظله العالي پا در پاي مولام حيدر يک حيدري با لياقت است و اين بود که اين همه نامردي دروغ گماري بر عليه عصاي آقام حيدر است که اينبار قتلگاه جدش والله با مثل او ي
يک حديث پا برجاست لبيک يا قاعدنا يا ولييک يا سيد علي هستيم به فدايت لبيک لبيک لبيک انا لبيک يا اولامر منکم سيد علي هستيم به فدايت که ما هم بدان قاعدنا در اطاعت و سرسپردگي به اهل بيت شما يک حديث کهنه و پابرجاست
ممنونم خسته بودم ولي امروز با فراغي باز امده ام در ميدان ولايت و اولي الامر منکم انشا الله خدايا توفيق عاشقانه با مولايم سيد علي هستيم به فدايش نسيبم کن که والله جز عشق او نيا فتم در اين دوران حي يا رب العالمين زيارتش را نصيب دل شکسته ام بنماي يا رحمن و يا رحيم
خداوندا دلم اشک دون مي بارد از غم روزه ولي داغ زمان مييابد خسته ام ولي ذوق ديدن ولي الله مرا از خود بيگاانه تر از ديروز مي نمايد دل زارم ببار که امروز که مجتبايش دل زارم را خون الود مي نمايد خدايا مرا از اين ظلمت به روشنايي بنماي که والله بي سيد علي هستيم به فدايش و عصايش مجتبي حيدري از پي حيدر نويدم مي دهد کيوان استشهادي داد از اين فراغ دارد خدايا به رخ زيبايشان منورم خواهد کرد انشا الله
محمد_عابديني
رتبه 10
187 برگزیده
3314 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top