پيام
+
*مي خواهم اگر اذن دهي يار تو باشم*
تا صبح فرج عاشق بيدار تو باشم
.
بايد نگذارم برسد خواب به چشمم
تا منتظر لحظه ي ديدار تو باشم
تخفيف بده غيبت خود را دو سه روزي
تا مشتري دائم بازار تو باشم
.
رخصت بده آقا بنويسم غزلت را
رخصت بده تا شاعر دربار تو باشم
.
رخصت بده تا همدم و همراز تو باشم
تا محرم دانستن اسرار تو باشم
.
تو محور عشقي و طبيعيست که يک عمر
چون دايره در حسرت پرگار تو باشم
.
ادامه در نظرات

نور خدا
92/4/10
محمد_عابديني
*تو منتظرم هستي و من منتظر تو
/ قسمت شده انگار که همکار تو باشم!
/
بايد بروم تا ته خط ... آخر قصّه
/ بر دار شوم ... ميثم تمّار تو باشم
/
بايد بپرم ... بال و پرم ... بال و پرم کو؟
/ شايد بشود جعفر طيّار تو باشم
/
در اين شب طولاني و ظلماني فتنه
/ انگار قرار است که عمّار تو باشم*
محمد_عابديني
*انگار قرار است شوم مجمع اضداد
/ هم مست تو هم شيعه ي هشيار تو باشم
/
اي کاش مرا هم بپذيري ... بپسندي
/ راهم بدهي در صف انصار تو باشم
/
من منتظر روز نبردم که به ميدان
/ سرباز فداکار و وفادار تو باشم
/
من تشنه ام و منتظر لحظه ي موعود
/ مشکي بده تا مثل علمدار تو باشم.*
محمد_عابديني
*محمد عابديني
1392/4/1*
محمد_عابديني
مصراع اول وامي از برادر شاعرم زين العابدين آذر ارجمند
و اين غزل هم به دعوت اين بزرگوار ساخته شده
محمد_عابديني
لينک غزل در *سيب خيال*: .http://mabedini.parsiblog.com/Posts/191