پيام

محمد_عابديني
91/11/14

+ پلک که مي زني پرواز پرستو ها عقب مي افتد گيسويت را که بر باد مي دهي روياي خيس ماهي ها را موج مي برد رحمي کن و با اين واژه هاي عسلناکت شور تغزل هاي شبانه ام را به يغما نبر

آميتيس 91/11/22

واژه هاي عسلناک؟يه جوريه اين واژه عسلناک:)

خب تازه متولد شده اين واژه ... درست مي شه :)

خيلي ممنون

سلام حاجي مخاطب کيه؟:)

جديدا وارد حوزه سپيد شديد...احسنت...واقعا موفق هستيد...اما بنده به شخصه غزل رو بيشتر دوست دارم

*حاجي* عزيز ... مخاطبش خود شمايين B-)

خانم *پلاک هاي رقصان* ... راستش تا اين لحظه به قالبش کر نکرده بودم :) ... ولي ممنون

*بح بح*

خانم *موسوي* ... عليک بح بح :)

*واژه هاي عسلناک*...بعضي از شعرا بشنفن تکفيرتون ميکنن يحتمل:)

واااااااااااااي چقدقشنگ.الان خعلي ذوقيدم:-D

خانم *موسوي* ... يعني اينقدر؟! :)

خانم هستي ... ممنونم :)

آقاي *پسر سربي* ... ممنون به خاطر مشارکتتون :)

چرا بعضيا تحمل مخالفت ندارن ؟؟؟

چطور جناب يزد ؟

هيچي همينجوري ، کلا گفتم

گفته اند هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد ... اين جا يه مخالفت داريم که بنده ازشون تشکر هم کردم ... حالا مناسبت فرمايش شما با اين فيد چي بود؟!

واي چه اشتباهي کردم زير اين فيد نظر دادما ... بايد فرار کنم تا کوبيده نشدم

اي کاش همه خاکناک شويم که بزرگ مي شويم.حاج محمد تولد زيبايي بود.واژه هاي عسلناک.

آقاي *يزد* ... فرمايش نابجاي خودتون باعث کوبيده شدن و فرارتون شد :)

ببخشيد ، من ديگه تو فيدي که نميتونم درست از روش بخونم اظهار نظر نميکنم ، من همچين سوادي ندارم ، حالا اين شعر بود يا متن ؟

جناب *قل هو الله * ... ممنون

آقاي *يزد* ... يه نوشته ي ساده بود ... همين

چون مثل شعر نوشته بوديد من فکر کردم شعره ... خب من ديگه کم کم فرار کنم

مي تونين همين طوري معمولي تشريف ببرين ... مثل همه ... مجبور نيستين فرار کنين ... کسي دنبالتون نيست :)

شما که هنوز دارين ميکوبين ، ميترسم يه بمبي چيزي بخوره بهم

علسناک!!!( منم اگه 5تا 1 کيلويي عسل طبيعي داشتم؛ فيد عسلناک ميزدم:) )

حاج آقا جان سلام، مشکوک مي زنيد؟!:) ما به کجا داريم مي ريم؟!:)

آقاي *يزد* ... فکر مي کنم شما تا حدودي دچار توهم شدين ... اين جا نه کسي با شما کاري داره ... نه کسي دنبالتون هست

آره من زياد *توهم* دارم ، مثل اين که کسي کاري بهم نداره

ظاهرا داشتين تشريف مي بردين ... مزاحم نمي شم :)

فعلا خدا حافظ .

يا علي

*راشد خدايي* عزيز ... اون عسل ها رو فروختيم خرج ترميم ويراني هاي ناشي از حملات مهمون ها کرديم :)

يه چيز بگم و اين دفعه فرار کنم ، اينجا بعضيا تحمل انتقاد رو هم ندارن . ديگه رفتم

آقاي *يزد* ... شما هميشه وقتي کسي دنبالتون نيست فرار مي کنين؟! ... تصورش يه کم خنده داره:)

آقاي *آقاجاني* عزيز ... عليکم السلام ... اين شيطنت ها باعث شد دير پاسختون رو بدم :) ... دقيقا خودم هم به خودم مشکوکم! ... واقعا ما به کجا داريم مي ريم؟! :)

المهمان في امان الله!:)