اما بعد ، خب منم که گفتم شما در اينجا دعوت کردين !

در ثاني به جاي ديگر از اينجا !

حالا کاريم ندارم برا چي !؟ خدا مي دونه و خودتون ! البته خدا به خودتونم بيشتر از خودتون مي دونه ! و راسخون در دونستن !

اما پاسخ پرسش شما ! بعبارت ديگه عيب ! ش !؟

عيب چي !؟ آيا استفاده از اين جا برا اونجا !؟

خب استفاده ي اونجا به اينجا چي !؟

حالا گيريم که دعوت شدگان به اونجا ، اينجا رو هم فراموش نکنن !

ووو !؟ مثلا اگه اونجا درش پلم شد و پلم شکنم براش گير نياورد ! باز برگرده به اينجا ! مثل بعضيا ! و تا پلم برداشته شد ! باز اونجا و :

دعوت به اونجا !؟

بازم بگم !؟ نگم !؟

مثلا نگم مصرف توليدات داخلي رو ! و کمک به توليدات داخلي رو :

اي خوب من !؟

اونم من ملبس به لباس اهل علم و سرمشق مانند من ها !؟

بذاريد ديگه نگم !

نه اينکه اينجا رو بکشين اونجا !

اونم با استفاده از اينجا !

فباي آلاي ربکما تکذبان !؟

با کدام نعمتي دعوت کردين به اونجا !؟

جر با نعمتي که در اينجا ازش برخوردارين !؟

اونم ملبس به لباس روحانيت و اهل علم !

در حاليکه ما از شما سرمشق مي گيريم !