• وبلاگ : سيب خيال
  • يادداشت : چنگ بر دامن ظهور
  • نظرات : 9 خصوصي ، 63 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    حالا معني دقيق اين 115چي هست؟ببخشيد و ممنون
    پاسخ

    صد و پانزدهمين پست وبلاگم هست :)

    غرور ابري شکست و تمام روز را برايت گريست


    سلام عالي بود...همين جا عنوان کرده بوديد که نظرمونو اعلام کنيم؟؟؟همين صدوپانزدهمين؟؟؟
    پاسخ

    سلام ... ممنونم ... بله ... قرارمون همين جا بود ... خوش اومدين
    سلام
    واقعا زيبا بود
    محشر بود ...
    معرکه ...
    مخصوصا اينکه با رنگاي مختلف نوشته بودين :)
    عالي
    115 بار براتون آرزوي موفقيت ميکنم
    115 بار براتون آرزوي زنده بودن ميکنم
    و 115 بار براتون آرزو ميکنم که قلمتون استوار باشه هميشه
    :)
    پاسخ

    سلام به شما ... بسيار ممنونم ... نظر لطفتون هست ... بسيار ممنون به خاطر آرزو هاي خوبتون ... خيلي خوش اومدين
    سلام
    سيب خوشمزه اي بود
    دستت درد نکند
    هلو و شليل هم بزار کنارش:)
    پاسخ

    سلام ... نوش جون :) ... خيلي خوش اومدين ... هلو و شليل هم طلبتون :)
    زيباست موفق باشيد
    پاسخ

    ممنونم ... خوش اومدين
    115 بار آرزوي موفقيت....
    پاسخ

    13225 بار ممنونم! 1520875 بار خوش اومدين!


    سلام عليکم

    مطلب زيبا و دلنشيني بود

    بعضي تعابير خيلي زيبا بود مثل :

    مهمان کن دهر را


    به شهادتيني


    کنار بستر احتضار ثانيه ها

    ------

    جرعه اي عروج

    -------------

    مسافر معاني جمکراني ام

    -----------

    صداي ‌طرد دانه‌هاي ‌تسبيحت

    ---------------

    موفق باشيد

    پاسخ

    سلام به شما ... بسيار ممنونم ... نظر شما که خودتون استاد اين فن هستين خيلي ارزشمنده ... ممنون به خاطر لطف و توجهتون ... خوش اومدين

    سلام دوست عزيز!

    غم نديدن تو شعر تازه ساخت ...

    خوشحال مي شم بهم سر بزني

    منتظر نظرت هستم ...

    ممنون

    پاسخ

    سلام به شما ... خوش اومدين

    اما مي دونيد چادري شدن براي من از کجا شروع شد؟


    خيلي ساده اين اتفاق افتاد:




    يک اردوي سه روزه بود به مشهد مقدس. اينقدر اين مدت کم بود که آدم دلش نمي آمد به جز حرم مطهر امام رئوفش جاي ديگه اي بره. از خونه که بيرون مي آمديم صاف مي رفتيم حرم و از حرم صاف مي آمديم خونه و به همين دليل من اون سه روز دائم چادر سرم بود.


    خب من دوست نداشتم دقيقا جلوي در حرم چادر سرم کنم آخه آدم از لحظه اي که پاشو از در خونه به سمت حرم مقدس بيرون مي زاره انگار مورد توجه امام رضاست.




    برگشتيم به شهرمون؛ چادرم رو تا کردم و صاف گذاشتم تو کشو براي زيارت دفعه ي بعد. اولين باري که مي خواستم از خونه برم بيرون آماده شده بودم داشتم از پله ها مي رفتم پايين تو همين فاصله از خودم پرسيدم تو مشهد براي چي چادر سرت مي کردي؟ و به خودم جواب دادم: به حرمت امام رضا(ع).


    يکدفعه از خودم پرسيدم خب اينجا هم شهر امام زمانه اينجا هم مورد توجه امام زمان هستي، آقا داره تو رو مي بينه، چطوري مي خواي بري توي خيابون وقتي امام زمان داره تو رو مي بينه؟




    رسيده بودم به در خونه؛ در رو باز نکردم، برگشتم تو اتاقم. چادرم رو برداشتم... و چادري شدم براي هميشه. براي هميشه به حرمت امام زمان(عج).




    .


    .


    .


    .


    .


    بقيه رو در ادامه مطلب بخوانيد.

    پاسخ

    سلام ... خوش اومدين
    سلام
    بح بح چه قلمي
    ما يه عمر نشستيم معادله حل کريم...نتونستيم همچين قلمي برا خودمون رديف کنيم
    اللهم عجل لوليک الفرج

    پاسخ

    سلام به شما ... نظر لطفتون هست :) ... ممنونم ... خوش اومدين
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ شنبه 11 شهريور 91 نوشته (چنگ بر دامن ظهور) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    پاسخ

    سلام سيد عزيز ... ممنونم
    سلام
    بسيار عالي بود
    خدا قوت
    التماس دعا
    پاسخ

    سلام به شما ... بسيار ممنونم ... و هم چنين ... خيلي خوش اومدين
    بسم رب الزهرا

    سلام عليکم بر برادر خوش قلم
    خوبي حاجي؟
    خيلي زيبا بود، اجداي تعريف، اين سومين شعري از وبلاگت بود که بغض انداخت و آخرشم شکستش
    اجرت با خود آقا

    التماس دعا
    يا زهرا
    پاسخ

    سلام برادر عزيزم ... خوبيم به دعاي خير رفقا ... خوش به حالتون ... بغض براي آقا خيلي ارزش داره ... اشکدارش بيشتر ... بسيار ممنونم ... خوش اومدين
    "آقا جان
    جمعه تمام روز را برايت گذشت
    سرو تمام روز را برايت دست تکان داد
    غرور ابري شکست و تمام روز را برايت گريست
    اما تو
    آرام آرام
    در صحن دلم قدم مي زدي"
    اين يه قسمت خيــــــ ـــ ـــ ـــــلي رنگ داشت!
    عالي بود...
    پاسخ

    سلام به شما ... چه تعبير جالبي به کار بردين: رنگي ... ممنونم ... خيلي خوش اومدين

    سلام آقا عابديني بسيار زيبا..بسيارعالي
    احسنت...خيلي خوشمان آمد:)
    انشالله که ظهورشون نزديک باشه بحق فاطمه (س)
    قلمتون استوار
    يا حق
    پاسخ

    سلام به شما ... نيمه شبتون به خير ... بسيار ممنونم ... نظر لطفتونه ... ان شاء الله ... خوش اومدين
     <      1   2   3   4   5      >