سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

وقـتی تو نیستی نـفَسم درد می کـند
از وزنِ دوریَــت کــمــرم درد مـی کــنـد

یک عمر جامِ هجر تو را سر کشیده ام
حـالا تـمـامِ زنـدگـی ام درد مـی کـنـد

شوقِ تو دست های مرا بال کرده است
از بـس پـریده ام قـفـسم درد می کند !

گـفتی که بشکـنیم بُتِ نَفسِ خویش را
شرمـنده ام ؛ ولی تــبـرم درد می کـند !
 

پژواکِ آااااه می رسد از عمقِ بیت هام
آقـــا ! نـگاه کــن ... غـزلم درد می کند

محمد عابدینی
1380/7/19