...
پاي فواره جاويد اساطير زمين مي ماني
و تو را ترسي شفاف فرا مي گيرد
كودكي مي بيني
رفته از كاج بلندي بالا
جوجه بردارد از لانه نور
و از او مي پرسي
خانه دوست كجاست ؟

ادامه شعر رو نداريد بذاريد ...

سلام
بسيار زيبا نگاشته‌ايد
هنرتان جاودانه باد

ياد شعر فريدون مشيري افتادم در پاسخ به شعر سهراب:

من دلم مي‌خواهد
خانه‌اي داشته باشم پر دوست
کنج هر ديوارش
دوست‌هايم بنشينند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسي مي‌خواهد
وارد خانه پر عشق و صفايم گردد
يک سبد بوي گل سرخ
به من هديه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوي دل‌هاست
شرط آن داشتن
يک دل بي رنگ و رياست
بر درش برگ گلي مي‌کوبم
روي آن با قلم سبز بهار
مي‌نويسم اي يار
خانه‌ي ما اينجاست
تا که سهراب نپرسد ديگر
"خانه دوست کجاست؟ "

با افتخار پيوند داده شد
سبز باشيد و پر جوانه

سلام خدمت شما جناب عابديني هنرمند:)

عالي

سلام
بنويس ! حاج محمد...بنويس...

نگاه من :)